جدول جو
جدول جو

معنی اخطار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

اخطار کردن
اعم کردن آگهی کردن ابغ کردن مطلبی را یاد آوری کردن
تصویری از اخطار کردن
تصویر اخطار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخبار کردن
تصویر اخبار کردن
آگاه کردن خبردارساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطارکردن
تصویر اخطارکردن
هشداردادن یاد آوری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احضار کردن
تصویر احضار کردن
فرا خواندن، حاضر کردن بحضور آوردن، امر بحاضر شدن دادن
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون کردن راندن تاراندن بیرون کردن دفع کردن کسی را از کار و شغل خود باز داشتن طرد کردن راندن نفی بلد جء وطن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیار کردن
تصویر اختیار کردن
گزیدن، برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختصار کردن
تصویر اختصار کردن
اکتفا کردن بسنده کردن قناعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختبار کردن
تصویر اختبار کردن
آزمودن آزمایش کردن آزمودن آزمایش کردن امتحان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادرار کردن
تصویر ادرار کردن
میزیدن بیرون ریختن بول خارج ساختن بول و گمیز از مثانه شاشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخلال کردن
تصویر اخلال کردن
کار شکنی کار شکنیدن آشوبگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفار کردن
تصویر اسفار کردن
اظهار کردن بیان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
پافشاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشهار کردن
تصویر اشهار کردن
شهرت دادن، منتشر ساختن، مشهور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشعار کردن
تصویر اشعار کردن
آگاه کردن با خبرکردن خبر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطار دادن
تصویر اخطار دادن
هشدار دادن، آگاهانیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احضار کردن
تصویر احضار کردن
فرا خواندن، خواستن، خواندن، فرا خواستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
بازگو کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
نیکختن فاش کردن آشکار کردن، بیان کردن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقرار کردن
تصویر اقرار کردن
خستودن: خستوشدن اعتراف کردن خستو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکار کردن
تصویر انکار کردن
وازدن افراچ گفتن امتناع کردن وازدن ناخستو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیار کردن
تصویر اختیار کردن
انتخاب کردن، برگزیدن، برای مثال گر تو را در بهشت باشد جای / دیگران دوزخ اختیار کنند (سعدی - ۱۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگار کردن
تصویر انگار کردن
پندار کردن، فرض کردن، گمان کردن، خیال کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادرار کردن
تصویر ادرار کردن
شاشیدن، میزیدن، گمیز کردن، گمیختن، چامیدن، گمیزیدن، شاشدن، شاش زدن، شاریدن، میختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشعار کردن
تصویر اشعار کردن
خبر دادن، باخبر کردن، آگاه کردن، آگاهی داشتن، اشعار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مختار کردن
تصویر مختار کردن
روا کردن، آزاد کام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیار کردن
تصویر اختیار کردن
((~. کَ دَ))
انتخاب کردن، گزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایوار کردن
تصویر ایوار کردن
سفر کردن هنگام عصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخراج کردن
تصویر اخراج کردن
Banish, Deport, Dismiss, Expel
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اختصار کردن
تصویر اختصار کردن
Abbreviate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
Profess
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
Insist, Persist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از احضار کردن
تصویر احضار کردن
Summon
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اجبار کردن
تصویر اجبار کردن
Force
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انبار کردن
تصویر انبار کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انکار کردن
تصویر انکار کردن
Deny, Disown
دیکشنری فارسی به انگلیسی